کتاب «عبدالحسین شیدای شهید» منتشر شد

زندگی شهید سیدعبدالحسین موسوینژاد از شهدای واقعه شعبانیه(مبارزه با گروهک پژاک) توسط موسسه حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس معاونت فرهنگی نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منتشر شده است.
به گزارش خبرگزاری حیات، این کتاب مروری بر زندگی سرهنگ پاسدار سید عبدالحسین موسوینژاد دارد که با توجه به 35 ماه حضور در مناطق عملیاتی دفاع مقدس، آرزوی شهادت را در سینه داشت تا آنکه 23 سال بعد از پایان جنگ در 30 تیرماه 1390 مصادف با 19 شعبان 1432 به همراه پنج تن از همرزمانش در بلندیهای شمالغرب کشور به شهادت رسید. کتاب عبدالحسین شیدای شهید به قلم علیرضا محمدی خبرنگار حوزه دفاع مقدس روزنامه جوان، با روایتهای کوتاه، زندگی شهید موسوی نژاد را از بدو تولد تا زمان شهادت تعقیب میکند که به دلیل گره خوردن زندگی این شهید با مقوله شهدا و فرهنگ شهادت، این کتاب را باید سرگذشت رزمندهای دانست که عشق و شیداییاش به شهادت شهره عام و خاص بود. به گفته محمد جلیلی از دوستان شهید و همچنین مجری طرح کتاب، «عبدالحسین شیدای شهید» به پاسداشت مجاهدتهای فرهنگی شهید موسوینژاد در توجه به شهدا و خانوادههای ایثارگران، در پی چهار سال جمع آوری اطلاعات و خاطرات شهید موسوینژاد محقق شده است که تا اگر روزی این شهید برای اعتلای فرهنگ شهادت تلاش میکرد، اکنون بیان سرگذشت روحانی او، قدمی دیگر در گسترش فرهنگ شهادت باشد. در مقدمه کتاب اشاره شده که عبدالحسین موسوینژاد سعی میکرد شهید را بشناسد و برای شهود رازی که جز خون، بهای دیگری ندارد، عمری بکوشد و سالها صبر و مراقبت کند تا بالاخره به قافلهای برسد که از آن جا مانده بود. شهید سید عبدالحسین موسوی نژاد دوم اردیبهشت ماه 1348 در روستای جوادیه خمین به دنیا آمد. پدرش حجت الاسلام سیدجواد موسوینژاد و پدر بزرگش آیت الله سیدمحمدعلی موسوینژاد از روحانیون شناخته شده و به نام بودند. فصل اول کتاب به نام «تولد یک شهید» خاطراتی را از شهید با عنوانهای نوزاد اذانگو، دستهایی زیر برف، از حوزه تاجبهه، شهدای شعبانیه، یکی از 20 نفر، جامانده، داستان قاصدک و درد فراق را شامل میشود. فصل دوم نیز به نام «آیینه همسرداری» خاطراتی را از شیوه زندگی خانوادگی و رفتار با همسر دربردارد. وی سمبل همسری مهربان و پدری نمونه بود. فصل سوم کتاب نیز «عقد اخوت با شهدا» نام دارد. «ماجرای عقد اخوتهایی که سید عبدالحسین موسوینژاد با دوستان و هنرزمانش میخواند راویهای زیادی دارد. یکیشان مهدی راشدی که کنار نهر عرایض و در وی ماه 1365 به اصرار خود سید با او برادر دینی شد. یا مادر شهید که روایت میکند روزی از پسرش شنیده با شهیدی به نام حسین مرادی عقد اخوت بسته و امیدوار است چنین شهدایی شافیاش باشند تا بلکه این سید جامانده از قافله شهدا هم به منزل مقصود برسد.» فصل چهارم کتاب به نام «قدم به قدم تا معراج» خاطراتی را با عنوانهای شیشه مربا یا شمع بیتالمال»، «سپند رخ یار»، «یادگاریهای سید» و «نماز شب» را دربردارد. فصل پنجم کتاب نیز «فصل شهادت» است. «بالاخره لحظه رفتن فرا میرسد. اما سید عبدالحسین بر خلاف همیشه خیلی زود خداحافظی میکند و سریع از پلهها پایین میرود. همسر شهید که از عجله سید متعجب شده بود، از خاطره آن روز میگوید: هر بار که عبدالحسین به ماموریت میرفت کمی مکث میکرد، سفارشهای لازم را میکرد و بعد میرفت. اما این بار به قدری سریع رفت که انگار میخواست پرواز کند. به پاگرد که رسید گفتم: چقدر عجله داری؟ مکث کوتاهی کرد، نگاهی کرد و گفت دیرم میشه، باید برم و خیلی زود هم رفت.» در انتهای کتاب نیز به نام «گلواژه» دلنوشتههای همسر و دو تن از دوستان شهید و نیز سخنرانیها و دستنوشتههای زیبای وی آمده است. کتاب عبدالحسین شیدای شهید در 108 صفحه از سوی موسسه حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس نیروی زمینی سپاه منتشر شده است.